-
حکایت کنند از جفا گستری
که فرماندهی داشت بر کشوری
-
در ایام او روز مردم چو شام
شب از بیم او خواب مردم حرام
-
همه روز نیکان از او در بلا
به شب دست پاکان از او بر دعا
-
گروهی بر شیخ آن روزگار
ز دست ستمگر گرستند زار
-
که ای پیر دانای فرخنده رای
بگوی این جوان را بترس از خدای
-
بگفتا دریغ آیدم نام دوست
که هر کس نه در خورد پیغام اوست
-
کسی را که بینی ز حق بر کران
منه با وی ای خواجه حق در میان
-
دریغ است با سفله گفت از علوم
که ضایع شود تخم در شوره بوم
-
چو در وی نگیرد عدو داندت
برنجد به جان و برنجاندت
-
تو را عادت ای پادشه حق روی است
دل مرد حق گوی از این جا قوی است
-
نگین خصلتی دارد ای نیکبخت
که در موم گیرد نه در سنگ سخت
-
عجب نیست گر ظالم از من به جان
برنجد که دزدست و من پاسبان
-
تو هم پاسبانی به انصاف و داد
که حفظ خدا پاسبان تو باد
-
تو را نیست منت ز روی قیاس
خداوند را من و فضل و سپاس
-
که در کار خیرت به خدمت بداشت
نه چون دیگرانت معطل گذاشت
-
همه کس به میدان کوشش درند
ولی گوی بخشش نه هر کس برند
-
تو حاصل نکردی به کوشش بهشت
خدا در تو خوی بهشتی سرشت
-
دلت روشن و وقت مجموع باد
قدم ثابت و پایه مرفوع باد
-
حیاتت خوش و رفتنت بر صواب
عبادت قبول و دعا مستجاب
حکایت در معنی خاموشی از نصیحت کسی که پند نپذیرد
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-در-معنی-خاموشی-از-نصیحت-کسی-که-پند-نپذیرد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)