-
از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفتم تا وقتی که اسیر قید فرنگ شدم در خندق طرابلس با جهودانم بکار گل بداشتند
-
یکی از رؤسای حلب که سابقه معرفتی میان ما بود گذر کرد و بشناخت و گفت ای فلان این چه حالتست گفتم چگویم
-
همی گریختم از مردمان بکوه و بدشت
که از خدای نبودم به دیگری پرداخت
-
قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت
که در طویله نامردمم بباید ساخت
-
پای در زنجیر پیش دوستان
به که با بیگانگان در بوستان
-
بر حالت من رحمت آورد و بده دینار از قید فرنگم خلاص کرد و با خود بحلب برد و دختری که داشت بنکاح من درآورد به کابین صد دینار
-
مدتی برآمد دختر بدخوی و ستیزه روی و نافرمان بود زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغص داشتن
-
زن بد در سرای مرد نکو
هم درین عالم است دوزخ او
-
زینهار از قرین بدزنهار
و قنا ربنا عذاب النار
-
باری زبان تعنت دراز کرده همی گفت تو آن نیستی که پدرم ترا از قید فرنگ بده دینار بازخرید گفتم بلی بده دینارم بازخرید و بصد دینار به دست تو گرفتار کرد
-
شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
-
شبانگه کارد بر حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
-
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی
در اخلاق درویشان حکایت سی و دوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-اخلاق-درویشان-حکایت-سی-و-دوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)