-
پارسائی بر یکی از خداوندان نعمت گذر کرد که بنده ای را دست و پای استوار بسته عقوبت همیکرد گفت ای پسر همچو تو مخلوقی را خدای عزوجل اسیر حکم تو گردانیده است و ترا بروی فضیلت داده شکر نعمت باری تعالی بجای آر و چندین جفا بر وی مپسند نباید که فردای قیامت به از تو باشد و شرمساری بری
-
بر بنده مگیر خشم بسیار
جورش مکن و دلش میازار
-
او را تو به ده درم خریدی
آخر نه بقدرت آفریدی
-
این حکم و غرور و خشم تا چند
هست از تو بزرگتر خداوند
-
ای خواجه ارسلان و آغوش
فرمانده خود مکن فراموش
-
در خبرست از خواجه عالم صلی الله علیه و سلم که گفت بزرگترین حسرتی روز قیامت آن بود که بنده صالح را ببهشت برند و خواجه فاسق بدوزخ
-
بر غلامی که طوع خدمت تست
خشم بیحد مران و طیره مگیر
-
که فضیحت بود بروز شمار
بنده آزاد و خواجه در زنجیر
در تأثیر تربیت حکایت هفدهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-ت-ثیر-تربیت-حکایت-هفدهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)