-
کهن سالی آمد به نزد طبیب
ز نالیدنش تا به مردن قریب
-
که دستم به رگ برنه ای نیک رای
که پایم همی بر نیاید ز جای
-
بدین ماند این قامت خفته ام
که گویی به گل در فرو رفته ام
-
برو گفت دست از جهان برگسل
که پایت قیامت برآید ز گل
-
نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب روان باز ناید به جوی
-
اگر در جوانی زدی دست و پای
در ایام پیری به هش باش و رای
-
چو دوران عمر از چهل درگذشت
مزن دست و پا کآبت از سر گذشت
-
نشاط از من آنگه رمیدن گرفت
که شامم سپیده دمیدن گرفت
-
بباید هوس کردن از سر به در
که دور هوسبازی آمد به سر
-
به سبزی کجا تازه گردد دلم
که سبزی بخواهد دمید از گلم
-
تفرج کنان در هوای و هوس
گذشتیم بر خاک بسیار کس
-
کسانی که دیگر به غیب اندرند
بیایند و بر خاک ما بگذرند
-
دریغا که فصل جوانی برفت
به لهو و لعب زندگانی برفت
-
دریغا چنان روح پرور زمان
که بگذشت بر ما چو برق یمان
-
ز سودای آن پوشم و این خورم
نپرداختم تا غم دین خورم
-
دریغا که مشغول باطل شدیم
ز حق دور ماندیم وغافل شدیم
-
چه خوش گفت با کودک آموزگار
که کاری نکریدم و شد روزگار
در توبه و راه صواب حکایت سوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-توبه-و-راه-صواب-حکایت-سوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)