-
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول بمال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز نهاده تا بجائی که خلق از مکاید ظلمش بجهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزینه تهی ماند و دشمنان زور آوردند
-
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت بجوانمردی کوش
-
بنده حلقه بگوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش
-
باری به مجلس او در کتاب شاهنامه میخواندند در زوال مملکت ضحاک و عهد فریدون وزیر ملک را پرسید که هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه ملک برو مقرر شد
-
گفت آن چنان که شنیدی خلقی بتعصب برو گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت گفت ای ملک چون گرد آمدن خلق موجب پادشاهیست تو مر خلق را چرا پریشان میکنی مگر سر پادشاهی نداری
-
همان به که لشکر بجان پروری
که سلطان بلشکر کند سروری
-
ملک گفت موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چیست گفت پادشاه را کرم باید تا بدو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیست
-
نکند جورپیشه سلطانی
که نیاید ز گرگ چوپانی
-
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند
-
ملک را پند وزیر ناصح موافق طبع مخالف نیامد و روی از این سخن درهم کشید و بزندانش فرستاد بسی برنیامد که بنی اعمامش بمنازعت برخاستند و بمقاومت لشکر آراستند و ملک پدر خواستند
-
قومی که از دست تطاول او بجان آمده بودند و پریشان شده بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا ملک از تصرف این بدر رفت و بر آنان مقرر شد
-
پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
-
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
در سیرت پادشاهان حکایت ششم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-سیرت-پادشاهان-حکایت-ششم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)