در سیرت پادشاهان حکایت یازدهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-سیرت-پادشاهان-حکایت-یازدهم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (1500 تومان)

  1. درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعائی خیر بر من بکن گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدا این چه دعاست گفت این دعای خیرست ترا و جمله مسلمانان را

    درویشی که دعاهایش همیشه برآورده می شد، در بغداد دیده شد. این موضوع را به اطلاع حجاج یوسف (یکی از حاکمان ستمگر عراق و حجاز، در زمان حکومت بنی امیه) رساندند. حجاج، درویش را به حضور طلبید و به او گفت: «برای من، دعای خیری کن». درویش گفت «ای خدا! جان او ر

  2. ای زبر دست زیر دست آزار

    گرم تا کی بماند این بازار

    ای کسی که دست بالا داری (دارای جایگاه اجتماعی بالاتری هستی) و زیردستان را آزار می دهی، تا چه زمانی این بازار تو گرم باقی خواهد ماند (تا کی اوضاع همین گونه بر وفق مرادت باقی می ماند)

  3. بچه کار آیدت جهانداری

    مردنت به که مردم آزاری

    فرمانروایی به چه درد تو می خورد؟ مرگ برای تو بهتر است چرا که مردم آزار هستی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (1500 تومان)