-
جوانی هنرمند فرزانه بود
که در وعظ چالاک و مردانه بود
-
نکونام و صاحبدل و حق پرست
خط عارضش خوشتر از خط دست
-
قوی در بلاغات و در نحو چست
ولی حرف ابجد نگفتی درست
-
یکی را بگفتم ز صاحبدلان
که دندان پیشین ندارد فلان
-
برآمد ز سودای من سرخ روی
کز این جنس بیهوده دیگر مگوی
-
تو در وی همان عیب دیدی که هست
ز چندان هنر چشم عقلت ببست
-
یقین بشنو از من که روز یقین
نبینند بد مردم نیک بین
-
یکی را که عقل است و فرهنگ و رای
گرش پای عصمت بخیزد ز جای
-
به یک خرده مپسند بر وی جفا
بزرگان چه گفتند خذما صفا
-
بود خار و گل با هم ای هوشمند
چه در بند خاری تو گل دسته بند
-
کرا زشت خویی بود در سرشت
نبیند ز طاووس جز پای زشت
-
صفائی بدست آور ای خیره روی
که ننماید آیینه تیره روی
-
طریقی طلب کز عقوبت رهی
نه حرفی که انگشت بر وی نهی
-
منه عیب خلق ای خردمند پیش
که چشمت فرو دوزد از عیب خویش
-
چرا دامن آلوده را حد زنم
چو در خود شناسم که تر دامنم
-
نشاید که بر کس درشتی کنی
چو خود را به تأویل پشتی کنی
-
چو بد ناپسند آیدت خود مکن
پس آنگه به همسایه گو بد مکن
-
من ار حق شناسم وگر خود نمای
برون با تو دارم درون با خدای
-
چو ظاهر به عفت بیاراستم
تصرف مکن در کژو راستم
-
اگر سیرتم خوب و گر منکرست
خدایم به سر از تو داناترست
-
تو خاموش اگر من بهم یا بدم
که حمال سود و زیان خودم
-
کسی را به کردار بد کن عذاب
که چشم از تو دارد به نیکی ثواب
-
نکو کاری از مردم نیک رای
یکی را به ده می نویسد خدای
-
تو نیز ای عجب هر که را یک هنر
ببینی ز ده عیبش اندر گذر
-
نه یک عیب او را بر انگشت پیچ
جهانی فضیلت برآور به هیچ
-
چو دشمن که در شعر سعدی نگاه
به نفرت کند و اندرون تباه
-
ندارد به صد نکته نغز گوش
چو زحفی ببیند برآرد خروش
-
جز این علتش نیست کان بد پسند
حسد دیده نیک بینش بکند
-
نه مر خلق را صنع باری سرشت
سیاه و سپید آمد و خوب و زشت
-
نه هر چشم و ابرو که بینی نکوست
بخور پسته مغز و بینداز پوست
در عالم تربیت حکایت بیست و نهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-عالم-تربیت-حکایت-بیست-و-نهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(15000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(15000 تومان)