-
شبی دعوتی بود در کوی من
ز هر جنس مردم در او انجمن
-
چو آواز مطرب برآمد ز کوی
به گردون شد از عاشقان های و هوی
-
پری پیکری بود محبوب من
بدو گفتم ای لعبت خوب من
-
چرا با رفیقان نیایی به جمع
که روشن کنی مجلس ما چو شمع
-
شنیدم سهی قامت سیم تن
که می رفت و می گفت با خویشتن
-
محاسن چو مردان نداری به دست
نه مردی بود پیش مردان نشست
-
سیه نامه تر زان مخنث مخواه
که پیش از خطش روی گردد سیاه
-
ازان بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردان بریخت
-
پسر کو میان قلندر نشست
پدر گو ز خیرش فروشوی دست
-
دریغش مخور بر هلاک و تلف
که پیش از پدر مرده به ناخلف
در عالم تربیت حکایت بیست و چهارم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-عالم-تربیت-حکایت-بیست-و-چهارم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
قلندر
- قلندر
- شخص مجرد و بیقید
- درویش (بی قید در پوشاک و خوراک و طاعات و عبادات)