-
شکر لب جوانی نی آموختی
که دلها در آتش چو نی سوختی
-
پدر بارها بانگ بر وی زدی
به تندی و آتش در آن نی زدی
-
شبی بر ادای پسر گوش کرد
سماعش پریشان و مدهوش کرد
-
همی گفت بر چهره افگنده خوی
که آتش به من در زد این بار نی
-
ندانی که شوریده حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست
-
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کاینات
-
حلالش بود رقص بر یاد دوست
که هر آستینیش جانی در اوست
-
گرفتم که مردانه ای در شنا
برهنه توانی زدن دست و پا
-
بکن خرقه نام و ناموس و زرق
که عاجز بود مرد با جامه غرق
-
تعلق حجاب است و بی حاصلی
چو پیوندها بگسلی واصلی
در عشق و مستی و شور حکایت بیست و سوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-عشق-و-مستی-و-شور-حکایت-بیست-و-سوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)