در عشق و مستی و شور حکایت هفدهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-عشق-و-مستی-و-شور-حکایت-هفدهم

  1. قضا را من و پیری از فاریاب

    رسیدیم در خاک مغرب به آب

  2. مرا یک درم بود برداشتند

    به کشتی و درویش بگذاشتند

  3. سیاهان براندند کشتی چو دود

    که آن ناخدا ناخدا ترس بود

  4. مرا گریه آمد ز تیمار جفت

    بر آن گریه قهقه بخندید و گفت

  5. مخور غم برای من ای پر خرد

    مرا آن کس آرد که کشتی برد

  6. بگسترد سجاده بر روی آب

    خیال است پنداشتم یا به خواب

  7. ز مدهوشیم دیده آن شب نخفت

    نگه بامدادان به من کرد و گفت

  8. عجب ماندی ای یار فرخنده رای

    تو را کشتی آورد و ما را خدای

  9. چرا اهل دعوی بدین نگروند

    که ابدال در آب و آتش روند

  10. نه طفلی کز آتش ندارد خبر

    نگه داردش مادر مهرور

  11. پس آنان که در وجد مستغرقند

    شب و روز در عین حفظ حقند

  12. نگه دارد از تاب آتش خلیل

    چو تابوت موسی ز غرقاب نیل

  13. چو کودک به دست شناور برست

    نترسد وگر دجله پهناورست

  14. تو بر روی دریا قدم چون زنی

    چو مردان که بر خشک تردامنی

ترا کشتی آورد و ما را خدای

  • ابدال

    ابدال
    نیکان ، صالحان ، که جهان به برکت وجود ایشان برپاست
    نجیبان ، شریفان
  • نیل

    نیل
    رود نیل طولانی‌ترین رودخانه جهان است که از رشته کوههایی در مرکز آفریقا سرچشمه گرفته و پس از جاری شدن به سمت شمال و گذشتن از کشورهای اوگاندا و سودان و مصر به دریای مدیترانه می‌ریزد
    گیاهی است که در رنگرزی استفاده می‌شود.
    رنگ آبی
    کنایه از آب
    کنایه از متاع و کالا
  • خلیل

    خلیل
    دوست، یار
    لقب حضرت ابراهیم