در مدح امیر انکیانو
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-مدح-امیر-انکیانو

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (23500 تومان)

  1. بس بگردید و بگردد روزگار

    دل به دنیا درنبندد هوشیار

    روزگار بارها دگرگون شده است و بارها دگرگون خواهد شد. انسان عاقل به دنیا دل نمی‌بندد.

  2. ای که دستت می رسد کاری بکن

    پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

    ای کسی که توانایی داری! پیش از آنکه زمانی برسد که کاری از دستت بر نمی‌آید، کاری انجام بده.

  3. اینکه در شهنامه هاآورده اند

    رستم و رویینه تن اسفندیار

    دلیل اینکه داستان رستم و اسفندیار روئین تن را در شاهنامه‌ها آورده‌اند....

  4. تا بدانند این خداوندان ملک

    کز بسی خلقست دنیا یادگار

    .... این است که این پادشاهان سرزمین بدانند که دنیا از مردمان زیادی به یادگار باقی مانده است.

  5. اینهمه رفتند و مای شوخ چشم

    هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار

    این همه انسان از میان رفتند ولی ما گستاخان از آنان هیچ پندی نگرفتیم

  6. ای که وقتی نطفه بودی بی خبر

    وقت دیگر طفل بودی شیرخوار

    ای کسی که زمانی یک نطفه‌ی ناآگاه بودی. و زمان دیگری، یک طفل شیر خوار بودی

  7. مدتی بالا گرفتی تا بلوغ

    سرو بالایی شدی سیمین عذار

    پس از مدتی رشد کردی و به بلوغ رسیدی. همچون سرو بلند بالا و سفید رو شدی

  8. همچنین تا مرد نام آور شدی

    فارس میدان و صید و کارزار

    همچنان رشد کردی تا به مردی بلند آوازه تبدیل شدی. سوار دلاور میدان و شکار و جنگ شدی

  9. آنچه دیدی بر قرار خود نماند

    وینچه بینی هم نماند بر قرار

    هر چه که دیدی، به همان صورت باقی نماند؛ و هر چه امروز می‌بینی هم همینگونه ثابت باقی نمی‌ماند.

  10. دیر و زود این شکل و شخص نازنین

    خاک خواهد بودن و خاکش غبار

    دیر و زود، این بدن و اندام نازنین به خاک تبدیل می‌شود و خاکش هم به غباری تبدیل خواهد شد.

  11. گل بخواهد چید بی شک باغبان

    ور نچیند خود فرو ریزد ز بار

    بی‌تردید باغبان گل را خواهد چید و اگر او هم نچنیند، گل خود به خود از شاخه فرو خواهد ریخت.

  12. اینهمه هیچست چون می بگذرد

    تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار

    بنابراین تخت پادشاهی و بخت و فرمان و نهی و گیر و دار، همگی هیچند چرا که گذرا هستند.

  13. نام نیکو گر بماند ز آدمی

    به کزو ماند سرای زرنگار

    اگر از انسان نام نیکو به یادگار بماند بهتر از آن است که از او خانه‌ی طلاکوب باقی بماند.

  14. سال دیگر را که می داند حساب

    یا کجا رفت آنکه با ما بود پار

    چه کسی برآوردی از سال دیگر دارد؟ چه کسی می‌داند که آنکسی که پارسال همراهمان بود، به کجا رفته است؟

  15. خفتگان بیچاره در خاک لحد

    خفته اندر کله سر سوسمار

    بیچارگانی که در خاک قبر خوابیده‌اند؛ در سرشان سر سوسمار به خواب رفته است.

  16. صورت زیبای ظاهر هیچ نیست

    ای برادر سیرت زیبا بیار

    صورت زیبای ظاهری هیچ ارزشی ندارد؛ ای برادر! سیرت زیبا عرضه کن!

  17. هیچ دانی تا خرد به یا روان

    من بگویم گر بداری استوار

    آیا می‌دانی که خرد بهتر است یا روان؟ من پاسخش را به تو می‌دهم اگر آن را باور کنی:...

  18. آدمی را عقل باید در بدن

    ورنه جان در کالبد دارد حمار

    انسان باید در بدنش عقل باشد وگرنه خر هم در جسمش جان دارد

  19. پیش از آن کز دست بیرونت برد

    گردش گیتی زمام اختیار

    قبل از آنکه گردش روزگار، اختیار امور را از دستت خارج کند....

  20. گنج خواهی در طلب رنجی ببر

    خرمنی می بایدت تخمی بکار

    اگر در پی رسیدن به گنج هستی، رنج ببر؛ اگر می‌خواهی خرمنی بدست بیاوری، بذری بکار

  21. چون خداوندت بزرگی داد و حکم

    خرده از خردان مسکین درگذار

    حال که خداوند به تو بزرگی و منصب فرمانروایی داده است، اشتباه فرودستان بیچاره را ببخش

  22. چون زبردستیت بخشید آسمان

    زیردستان را همیشه نیک دار

    حال که گردش زمانه به تو ریاست بخشیده است، با زیردستانت همیشه به خوبی رفتار کن

  23. عذرخواهان را خطاکاری ببخش

    زینهاری را به جان ده زینهار

    گناه آنانی را که از تو طلب بخشش می‌کنند، ببخش. آنانی را که از تو امان می‌طلبند، به جانشان امان بده.

  24. شکر نعمت را نکویی کن که حق

    دوست دارد بندگان حقگزار

    برای آنکه شکر نعمت را بجا آورده باشی، خوبی کن چرا که خداوند بندگان شکر گزارش را دوست دارد.

  25. لطف او لطفیست بیرون از عدد

    فضل او فضلیست بیرون از شمار

    مهربانی او در عدد و رقم نمی‌گنجد. بخشایش او بی‌شمار است.

  26. گر به هر مویی زبانی باشدت

    شکر یک نعمت نگویی از هزار

    اگر به تعداد هر مویی، یک زبان داشته باشی، نمی‌توانی شکر یک هزارم نعمت‌ها را هم به جا بیاوری

  27. نام نیک رفتگان ضایع مکن

    تا بماند نام نیکت پایدار

    برای آنکه نام نیکت جاودان باقی بماند، نام نیک درگذشتگان را از میان نبر.

  28. ملک بانان را نشاید روز و شب

    گاهی اندر خمر و گاهی در خمار

    زیبنده‌ی پادشاهان نیست که روز و شب، گاهی در حال خوردن شراب باشند و گاهی دیگر در حالت خمار پس از نوشیدن

  29. کام درویشان و مسکینان بده

    تا همه کارت برآرد کردگار

    خواسته‌ی درویشان و فقیران را برآورده کن تا خداوند وضعت را خوب کند

  30. با غریبان لطف بی اندازه کن

    تا رود نامت به نیکی در دیار

    به غریبان بی اندازه لطف کن تا در مملکت خوشنام شوی

  31. زور بازو داری و شمشیر تیز

    گر جهان لشکر بگیرد غم مدار

    تا وقتی که دارای زور بازو و شمشیر تیز هستی، از زیادی لشکریان دشمن نگرانی نداشته باش

  32. از درون خستگان اندیشه کن

    وز دعای مردم پرهیزگار

    از آنچه در درون زخم خوردگان می‌گذرد، و از دعای انسان‌های پرهیزکار بترس.

  33. منجنیق آه مظلومان به صبح

    سخت گیرد ظالمان را در حصار

    آه بامدادی مظلومان همچون منجنیقی بر سر ظالمان که در حصار پناه گرفته‌اند، فرود می‌آید.

  34. با بدان بد باش و با نیکان نکو

    جای گل گل باش و جای خار خار

    با بدکاران بد باش و با نیکوکاران خوب باش. جایی که باید گل باشی، گل باش و جایی که باید خار باشی، خار باش.

  35. دیو با مردم نیامیزد مترس

    بل بترس از مردمان دیوسار

    دیو به شکل انسان درنمی‌آید، از این بابت نگرانی نداشته باش؛ بلکه از انسان‌های دیوسیرت بترس

  36. هر که دد یا مردم بد پرورد

    دیر زود از جان برآرندش دمار

    هر کسی که درندگان یا مردم بدکار را پرورش دهد، دیر یا زود همین درندگان یا آدم‌های بد، دمار از روزگارش درمی‌آورند.

  37. با بدان چندانکه نیکویی کنی

    قتل مار افسا نباشد جز به مار

    هر چقدر هم که به بدان خوبی کنی، فایده ندارد: تنها کسی که می‌تواند مارگیر را بکشد، مار است.

  38. ای که داری چشم عقل و گوش هوش

    پند من در گوش کن چون گوشوار

    ای کسی که با عقلت می‌توانی ببینی و با هوشت می‌توانی بشنوی! اندرز من را همچون گوشواره‌ای آویزه‌ی گوشت کن

  39. نشکند عهد من الا سنگدل

    نشنود قول من الا بختیار

    تنها سنگدل می‌تواند پیمانی را که با من بسته است، بشکند. تنها انسان خوشبخت می‌تواند سخن من را بشنود

  40. سعدیا چندانکه می دانی بگوی

    حق نباید گفتن الا آشکار

    ای سعدی! آنقدر که می‌دانی بگو! سخن حق را باید آشکارا به زبان آورد.

  41. هر کرا خوف و طمع در کار نیست

    از ختا باکش نباشد وز تتار

    کسی که ناامیدی و امید در کارش نباشد، نه از ختایان می‌ترسد و نه از قوم تاتار

  42. دولت نوئین اعظم شهریار

    باد تا باشد بقای روزگار

    تا روزگار باقی است، دولت سردار امیر اعظم شهریار باقی باشد

  43. خسرو عادل امیر نامور

    انکیانو سرور عالی تبار

    خسرو دادگر امیر خوشنام؛ انکیانو سرور والا تبار

  44. دیگران حلوا به طرغو آورند

    من جواهر می کنم بر وی نثار

    دیگران حلوا پیشکش می‌کنند؛ من جواهر نثار او می‌کنم!

  45. پادشاهان را ثنا گویند و مدح

    من دعایی می کنم درویش وار

    به پادشاهان سپاس و تحسین می‌فرستند و مدح آنان را می‌گویند ولی من درویش وار به او دعایی می‌کنم

  46. یارب الهامش به نیکویی بده

    وز بقای عمر برخوردار دار

    خدایا! در دلش بینداز که خوبی کند. و او را از بقای عمر برخوردار ساز

  47. جاودان از دور گیتی کام دل

    در کنارت باد و دشمن بر کنار

    محبوبت را از گردش روزگار محفوظ بدارد تا در کنارت باشد. دشمنت معزول باشد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (23500 تومان)