-
حکایت کنند از بزرگان دین
حقیقت شناسان عین الیقین
-
که صاحبدلی بر پلنگی نشست
همی راند رهوار و ماری به دست
-
یکی گفتش ای مرد راه خدای
بدین ره که رفتی مرا ره نمای
-
چه کردی که درنده رام تو شد
نگین سعادت به نام تو شد
-
بگفت ار پلنگم زبون است و مار
وگر پیل و کرکس شگفتی مدار
-
تو هم گردن از حکم داور مپیچ
که گردن نپیچد ز حکم تو هیچ
-
چو حاکم به فرمان داور بود
خدایش نگهبان و یاور بود
-
محال است چون دوست دارد تو را
که در دست دشمن گذارد تو را
-
ره این است روی از طریقت متاب
بنه گام و کامی که داری بیاب
-
نصیحت کسی سودمند آیدش
که گفتار سعدی پسند آیدش
در نیایش خداوند حکایت ششم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-نیایش-خداوند-حکایت-ششم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)