-
دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی
-
سر به خمخانه تشنیع فرو خواهم برد
خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی
-
دست در دل کن و هر پرده پندار که هست
بدر ای سینه که از دست ملامت چاکی
-
تا به نخجیر دل سوختگان کردی میل
هر زمان بسته دلی سوخته بر فتراکی
-
انت ریان و کم حولک قلب صاد
انت فرحان و کم نحوک طرف باکی
-
یا رب آن آب حیاتست بدان شیرینی
یا رب آن سرو روانست بدان چالاکی
-
جامه ای پهنتر از کارگه امکانی
لقمه ای بیشتر از حوصله ادراکی
-
در شکنج سر زلف تو دریغا دل من
که گرفتار دو مارست بدین ضحاکی
-
آه من باد به گوش تو رساند هرگز
که نه ما بر سر خاکیم و تو بر افلاکی
-
الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
-
سعدیا آتش سودای تو را آبی بس
باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی
دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دل-دیوانگیم-هست-و-سر-ناباکی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)