-
دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
-
نظر آنان که نکرند درین مشتی خاک
الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند
-
عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکند
گر همه ملک جهانست به هیچش نخرند
-
تا تطاول نپسندی و تکبر نکنی
که خدا را چو تو در ملک بسی جانورند
-
این سراییست که البته خلل خواهد کرد
خنک آن قوم که در بند سرای دگرند
-
دوستی با که شنیدی که به سر برد جهان
حق عیانست ولی طایفه ای بی بصرند
-
ای که بر پشت زمینی همه وقت آن تو نیست
دیگران در شکم مادر و پشت پدرند
-
گوسفندی برد این گرگ معود هر روز
گوسفندان دگر خیره درو می نگرند
-
آنکه پای از سر نخوت ننهادی بر خاک
عاقبت خاک شد و خلق به دو می گذرد
-
کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
-
گل بیخار میسر نشود در بستان
گل بیخار جهان مردم نیکو سیرند
-
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دنیی-آن-قدر-ندارد-که-برو-رشک-برند
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)