-
دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
تا نکند گل غرور رنگ من و بوی من
-
برگ گل لعل بود شاهد بزم بهار
آب گلستان ببرد شاهد گلروی من
-
شد سپر از دست عقل تا ز کمین عتاب
تیغ جفا برکشید ترک زره موی من
-
ساعد دل چون نداشت قوت بازوی صبر
دست غمش درشکست پنجه نیروی من
-
عشق به تاراج داد رخت صبوری دل
می نکند بخت شور خیمه ز پهلوی من
-
کرده ام از راه عشق چند گذر سوی او
او به تفضل نکرد هیچ نگه سوی من
-
جور کشم بنده وار ور کشدم حاکمست
خیره کشی کار اوست بارکشی خوی من
-
ای گل خوش بوی من یاد کنی بعد از این
سعدی بیچاره بود بلبل خوشگوی من
دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دی-به-چمن-برگذشت-سرو-سخنگوی-من
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)