-
دیدی که وفا به جا نیاوردی
رفتی و خلاف دوستی کردی
-
بیچارگیم به چیز نگرفتی
درماندگیم به هیچ نشمردی
-
من با همه جوری از تو خشنودم
تو بی گنهی ز من بیازردی
-
خود کردن و جرم دوستان دیدن
رسمیست که در جهان تو آوردی
-
نازت برم که نازک اندامی
بارت بکشم که نازپروردی
-
ما را که جراحتست خون آید
درد تو چنم که فارغ از دردی
-
گفتم که نریزم آب رخ زین بیش
بر خاک درت که خون من خوردی
-
وین عشق تو در من آفریدستند
هرگز نرود ز زعفران زردی
-
ای ذره تو در مقابل خورشید
بیچاره چه می کنی بدین خردی
-
در حلقه کارزار جان دادن
بهتر که گریختن به نامردی
-
سعدی سپر از جفا نیندازد
گل با گیه ست و صاف با دردی
دیدی که وفا به جا نیاوردی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دیدی-که-وفا-به-جا-نیاوردی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)