-
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
واگاهی نیست مردم بیرون را
-
الا مگر آنکه روی لیلی دیدست
داند که چه درد می کشد مجنون را
-
*****
-
عشاق به درگهت اسیرند بیا
بدخویی تو بر تو نگیرند بیا
-
هرجور و جفا که کرده ای معذوری
زان پیش که عذرت نپذیرند بیا
-
*****
-
ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب
-
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
-
*****
-
چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت
درمانش تحملست و سر پیش انداخت
-
یا ترک گل لعل همی باید گفت
یا با الم خار همی باید ساخت
-
*****
-
دل می رود و دیده نمی شاید دوخت
چون زهد نباشد نتوان زرق فروخت
-
پروانه مستمند را شمع نسوخت
آن سوخت که شمع را چنین می افروخت
-
*****
-
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
-
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفته خود هیچ نیامد یادت
-
*****
-
صد بار بگفتم به غلامان درت
تا آینه دیگر نگذارند برت
-
ترسم که ببینی رخ همچون قمرت
کس باز نیاید دگر اندر نظرت
-
*****
-
آن یار که عهد دوستاری بشکست
می رفت و منش گرفته دامان در دست
-
می گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
-
*****
-
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
-
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
-
*****
رباعیات ۱
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/رباعیات-۱
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13500 تومان)