-
روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند
-
طفل گیا شیر خورد شاخ جوان گو ببال
ابر بهاری گریست طرف چمن گو بخند
-
تا به تماشای باغ میل چرا می کند
هر که به خیلش درست قامت سرو بلند
-
عقل روا می نداشت گفتن اسرار عشق
قوت بازوی شوق بیخ صبوری بکند
-
دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه
سر که صراحی کشید گوش ندارد به پند
-
کشته شمشیر عشق حال نگوید که چون
تشنه دیدار دوست راه نپرسد که چند
-
هر که پسند آمدش چون تو یکی در نظر
بس که بخواهد شنید سرزنش ناپسند
-
در نظر دشمنان نوش نباشد هنی
وز قبل دوستان نیش نباشد گزند
-
این که سرش در کمند جان به دهانش رسید
می نکند التفات آن که به دستش کمند
-
سعدی اگر عاقلی عشق طریق تو نیست
با کف زورآزمای پنجه نشاید فکند
روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/روز-برآمد-بلند-ای-پسر-هوشمند
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)