-
شادی به روزگار گدایان کوی دوست
بر خاک ره نشسته به امید روی دوست
-
گفتم به گوشه ای بنشینم ولی دلم
ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست
-
صبرم ز روی دوست میسر نمی شود
دانی طریق چیست تحمل ز خوی دوست
-
ناچار هر که دل به غم روی دوست داد
کارش به هم برآمده باشد چو موی دوست
-
خاطر به باغ می رودم روز نوبهار
تا با درخت گل بنشینم به بوی دوست
-
فردا که خاک مرده به حشر آدمی کنند
ای باد خاک من مطلب جز به کوی دوست
-
سعدی چراغ می نکند در شب فراق
ترسد که دیده باز کند جز به روی دوست
شادی به روزگار گدایان کوی دوست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/شادی-به-روزگار-گدایان-کوی-دوست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)