-
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
با شهد می رود ز دهانت به در سخن
-
گر من نگویمت که تو شیرین عالمی
تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن
-
واجب بود که بر سخنت آفرین کنند
لیکن مجال گفت نباشد تو در سخن
-
در هیچ بوستان چو تو سروی نیامدست
بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن
-
هرگز شنیده ای ز بن سرو بوی مشک
یا گوش کرده ای ز دهان قمر سخن
-
انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش
من عهد می کنم که نگویم دگر سخن
-
چشمان دلبرت به نظر سحر می کنند
من خود چگونه گویمت اندر نظر سخن
-
ای باد اگر مجال سخن گفتنت بود
در گوش آن ملول بگوی این قدر سخن
-
وصفی چنان که لایق حسنت نمی رود
آشفته حال را نبود معتبر سخن
-
در می چکد ز منطق سعدی به جای شعر
گر سیم داشتی بنوشتی به زر سخن
-
دانندش اهل فضل که مسکین غریق بود
هر گه که در سفینه ببینند ترسخن
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/طوطی-نگوید-از-تو-دلاویزتر-سخن
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)