-
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست
-
ای که منظور ببینی و تأمل نکنی
گر تو را قوت این هست مرا امکان نیست
-
ترک خوبان خطا عین صوابست ولیک
چه کند بنده که بر نفس خودش فرمان نیست
-
من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم
که گلی همچو رخ تو به همه بستان نیست
-
ای پری روی ملک صورت زیباسیرت
هر که با مثل تو انسش نبود انسان نیست
-
چشم برکرده بسی خلق که نابینااند
مثل صورت دیوار که در وی جان نیست
-
درد دل با تو همان به که نگوید درویش
ای برادر که تو را درد دلی پنهان نیست
-
آن که من در قلم قدرت او حیرانم
هیچ مخلوق ندانم که در او حیران نیست
-
سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
همچنان قصه سودای تو را پایان نیست
غزلیات در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست صد و بیست و دوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/غزلیات-در-من-این-هست-که-صبرم-ز-نکورویان-نیست-صد-و-بیست-و-دوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)