-
ما سپر انداختیم گر تو کمان می کشی
گو دل ما خوش مباش گر تو بدین دلخوشی
-
گر بکشی بنده ایم ور بنوازی رواست
ما به تو مستأنسیم تو به چه مستوحشی
-
گفتی اگر درد عشق پای نداری گریز
چون بتوانم گریخت تا تو کمندم کشی
-
دیده فرودوختیم تا نه به دوزخ برد
باز نگه می کنم سخت بهشتی وشی
-
غایت خوبی که هست قبضه و شمشیر و دست
خلق حسد می برند چون تو مرا می کشی
-
موجب فریاد ما خصم نداند که چیست
چاره مجروح عشق نیست بجز خامشی
-
چند توان ای سلیم آب بر آتش زدن
کآب دیانت برد رنگ رخ آتشی
-
آدمی هوشمند عیش ندارد ز فکر
ساقی مجلس بیار آن قدح بی هشی
-
مست می عشق را عیب مکن سعدیا
مست بیفتی تو نیز گر هم از این می چشی
ما سپر انداختیم گر تو کمان می کشی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ما-سپر-انداختیم-گر-تو-کمان-می-کشی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)