-
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
اختیار آنست کو قسمت کند درویش را
-
آنکه مکنت بیش از آن خواهد که قسمت کرده اند
گو طمع کم کن که زحمت بیش باشد بیش را
-
خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیختست
نوش می خواهی هلا گر پای داری نیش را
-
ای که خواب آلوده واپس مانده ای از کاروان
جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را
-
در تو آن مردی نمی بینم که کافر بشکنی
بشکن ار مردی هوای نفس کافرکیش را
-
آنکه از خواب اندر آید مردم نادان که مرد
چون شبان آنگه که گرگ افکنده باشد میش را
-
خویشتن را خیرخواهی خیرخواه خلق باش
زانکه هرگز بد نباشد نفس نیک اندیش را
-
آدمیت رحم بر بیچارگان آوردنست
کادمی را تن بلرزد چون ببیند ریش را
-
راستی کردند و فرمودند مردان خدای
ای فقیه اول نصیحت گوی نفس خویش را
-
آنچه نفس خویش را خواهی حرامت سعدیا
گر نخواهی همچنان بیگانه را و خویش را
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ما-قلم-در-سر-کشیدیم-اختیار-خویش-را
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)