-
مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
قرین دوست به هر جا که هست خوش جاییست
-
کسی که روی تو دیدست از او عجب دارم
که باز در همه عمرش سر تماشاییست
-
امید وصل مدار و خیال دوست مبند
گرت به خویشتن از ذکر دوست پرواییست
-
چو بر ولایت دل دست یافت لشکر عشق
به دست باش که هر بامداد یغماییست
-
به بوی زلف تو با باد عیش ها دارم
اگر چه عیب کنندم که بادپیماییست
-
فراغ صحبت دیوانگان کجا باشد
تو را که هر خم مویی کمند داناییست
-
ز دست عشق تو هر جا که می روم دستی
نهاده بر سر و خاری شکسته در پاییست
-
هزار سرو به معنی به قامتت نرسد
و گر چه سرو به صورت بلندبالاییست
-
تو را که گفت که حلوا دهم به دست رقیب
به دست خویشتنم زهر ده که حلواییست
-
نه خاص در سر من عشق در جهان آمد
که هر سری که تو بینی رهین سوداییاست
-
تو را ملامت سعدی حلال کی باشد
که بر کناری و او در میان دریاییست
مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/مرا-از-آن-چه-که-بیرون-شهر-صحراییست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)