-
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی
-
من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد نام گدایی
-
صاحب نظران لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلایی
-
باید که سری در نظرش هیچ نیرزد
آن کس که نهد در طلب وصل تو پایی
-
بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت
دشنام تو خوشتر که ز بیگانه دعایی
-
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم هوسی بود و هوایی
-
گر دست دهد دولت آنم که سر خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهایی
-
شاید که به خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفایی
-
خون در دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی
-
شرط کرم آنست که با درد بمیری
سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/مشتاق-توام-با-همه-جوری-و-جفایی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)