-
هر سلطنت که خواهی می کن که دلپذیری
در دست خوبرویان دولت بود اسیری
-
جان باختن به کویت در آرزوی رویت
دانسته ام ولیکن خون خوار ناگزیری
-
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان
گر بی گنه بسوزی ور بی خطا بگیری
-
گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت
آیینه ات بگوید پنهان که بی نظیری
-
آن کو ندیده باشد گل در میان بستان
شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری
-
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
-
ای باد صبح بستان پیغام وصل جانان
می رو که خوش نسیمی می دم که خوش عبیری
-
او را نمی توان دید از منتهای خوبی
ما خود نمی نماییم از غایت حقیری
-
گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری
-
سعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نه
رندی روا نباشد در جامه فقیری
هر سلطنت که خواهی می کن که دلپذیری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هر-سلطنت-که-خواهی-می-کن-که-دلپذیری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)