-
هر که هست التفات بر جانش
گو مزن لاف مهر جانانش
-
درد من بر من از طبیب منست
از که جویم دوا و درمانش
-
آن که سر در کمند وی دارد
نتوان رفت جز به فرمانش
-
چه کند بنده حقیر فقیر
که نباشد به امر سلطانش
-
ناگزیرست یار عاشق را
که ملامت کنند یارانش
-
وان که در بحر قلزمست غریق
چه تفاوت کند ز بارانش
-
گل به غایت رسید بگذارید
تا بنالد هزاردستانش
-
عقل را گر هزار حجت هست
عشق دعوی کند به بطلانش
-
هر که را نوبتی زدند این تیر
در جراحت بماند پیکانش
-
ناله ای می کند چو گریه طفل
که ندانند درد پنهانش
-
سخن عشق زینهار مگوی
یا چو گفتی بیار برهانش
-
نرود هوشمند در آبی
تا نبیند نخست پایانش
-
سعدیا گر به یک دمت بی دوست
هر دو عالم دهند مستانش
هر که هست التفات بر جانش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هر-که-هست-التفات-بر-جانش
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)