-
هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
-
نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
-
به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم
-
بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه
که من حکایت دیدار دوست درننوردم
-
هر آن کسم که نصیحت همی کند به صبوری
به هرزه باد هوا می دمد بر آهن سردم
-
به چشم های تو دانم که تا ز چشم برفتی
به چشم عشق و ارادت نظر به هیچ نکردم
-
نه روز می بشمردم در انتظار جمالت
که روز هجر تو را خود ز عمر می نشمردم
-
چه دشمنی که نکردی چنان که خوی تو باشد
به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم
-
من از کمند تو اول چو وحش می برمیدم
کنون که انس گرفتم به تیغ بازنگردم
-
تو را که گفت که سعدی نه مرد عشق تو باشد
گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم
هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هزار-عهد-کردم-که-گرد-عشق-نگردم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)