-
چنان در قید مهرت پای بندم
که گویی آهوی سر در کمندم
-
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
-
مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
که پند هوشمندان کار بندم
-
مجال صبر تنگ آمد به یک بار
حدیث عشق بر صحرا فکندم
-
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی ای خواجه پندم
-
چنین صورت نبندد هیچ نقاش
معاذالله من این صورت نبندم
-
چه جان ها در غمت فرسود و تن ها
نه تنها من اسیر و مستمندم
-
تو هم بازآمدی ناچار و ناکام
اگر بازآمدی بخت بلندم
-
گر آوازم دهی من خفته در گور
برآساید روان دردمندم
-
سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم
-
و گر در رنج سعدی راحت توست
من این بیداد بر خود می پسندم
چنان در قید مهرت پای بندم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/چنان-در-قید-مهرت-پای-بندم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)