-
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی
-
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی
-
بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
و گر نه بر سر کویت به آرزومندی
-
دری به روی من ای یار مهربان بگشای
که هیچ کس نگشاید اگر تو دربندی
-
مرا و گر همه آفاق خوبرویانند
به هیچ روی نمی باشد از تو خرسندی
-
هزار بار بگفتم که چشم نگشایم
به روی خوب ولیکن تو چشم می بندی
-
مگر در آینه بینی و گر نه در آفاق
به هیچ خلق نپندارمت که مانندی
-
حدیث سعدی اگر کائنات بپسندند
به هیچ کار نیاید گرش تو نپسندی
-
مرا چه بندگی از دست و پای برخیزد
مگر امید به بخشایش خداوندی
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/چه-باز-در-دلت-آمد-که-مهر-برکندی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)