-
چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم
-
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان
به دست تو شوخ ستمگر فتادم
-
مرا با چنین دل سر عشقبازی
نبود اختیاری ولی درفتادم
-
به میدان عشق تو در اسب سودا
همی تاختم تیز و در سر فتادم
-
بدینگونه هرگز نیفتادم ارچه
درین شیوه صد بار دیگر فتادم
-
ز غرقاب این غم رهایی نیابم
که در موج دیده چو لنگر فتادم
-
خیال لب و روی و خلاش بدیدم
به سر در گل و مشک و شکر فتادم
-
بلغزید دستم از آن زلف مشکین
بدان خاک مشکین به چه درفتادم
-
دران چاه جانم خوش افتاد لیکن
ز بدبختی خویش بر در فتادم
-
به طالع همی خورده سعدی همه عمر
که بودی تو غمخوار و غمخور فتادم
چه درد دلست اینچه من درفتادم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/چه-درد-دلست-اینچه-من-درفتادم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)