-
چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
ضرورتست چو گوی احتمال چوگانت
-
به راستی که نخواهم بریدن از تو امید
به دوستی که نخواهم شکست پیمانت
-
گرم هلاک پسندی ورم بقا بخشی
به هر چه حکم کنی نافذست فرمانت
-
اگر تو عید همایون به عهد بازآیی
بخیلم ار نکنم خویشتن به قربانت
-
مه دوهفته ندارد فروغ چندانی
که آفتاب که می تابد از گریبانت
-
اگر نه سرو که طوبی برآمدی در باغ
خجل شدی چو بدیدی قد خرامانت
-
نظر به روی تو صاحب دلی نیندازد
که بی دلش نکند چشم های فتانت
-
غلام همت شنگولیان و رندانم
نه زاهدان که نظر می کنند پنهانت
-
بیا و گر همه بد کرده ای که نیکت باد
دعای نیکان از چشم بد نگهبانت
-
به خاک پات که گر سر فدا کند سعدی
مقصرست هنوز از ادای احسانت
چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/چو-نیست-راه-برون-آمدن-ز-میدانت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)