-
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
-
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
-
تنها دل منست گرفتار در غمان
یا خود در این زمانه دل شادمان کمست
-
زین سان که می دهد دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم عشقش مسلمست
-
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
-
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست
-
ای کاشکی میان منستی و دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/کارم-چو-زلف-یار-پریشان-و-درهمست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)