-
کسی که روی تو دیدست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
-
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
-
هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند
-
اگر به دست کند باغبان چنین سروی
چه جای چشمه که بر چشم هات بنشاند
-
چه روزها به شب آورد جان منتظرم
به بوی آن که شبی با تو روز گرداند
-
به چند حیله شبی در فراق روز کنم
و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند
-
جفا و سلطنتت می رسد ولی مپسند
که گر سوار براند پیاده درماند
-
به دست رحمتم از خاک آستان بردار
که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند
-
چه حاجتست به شمشیر قتل عاشق را
حدیث دوست بگویش که جان برافشاند
-
پیام اهل دلست این خبر که سعدی داد
نه هر که گوش کند معنی سخن داند
کسی که روی تو دیدست حال من داند
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/کسی-که-روی-تو-دیدست-حال-من-داند
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)