-
گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری
-
تا نکند وفای تو در دل من تغیری
چشم نمی کنم به خود تا چه رسد به دیگری
-
خود نبود و گر بود تا به قیامت آزری
بت نکند به نیکوی چون تو بدیع پیکری
-
سرو روان ندیده ام جز تو به هیچ کشوری
هم نشنیده ام که زاد از پدری و مادری
-
گر به کنار آسمان چون تو برآید اختری
روی بپوشد آفتاب از نظرش به معجری
-
حاجت گوش و گردنت نیست به زر و زیوری
یا به خضاب و سرمه ای یا به عبیر و عنبری
-
تاب وغا نیاورد قوت هیچ صفدری
گر تو بدین مشاهدت حمله بری به لشکری
-
بسته ام از جهانیان بر دل تنگ من دری
تا نکنم به هیچ کس گوشه چشم خاطری
-
گر چه تو بهتری و من از همه خلق کمتری
شاید اگر نظر کند محتشمی به چاکری
-
باک مدار سعدیا گر به فدا رود سری
هر که به معظمی رسد ترک دهد محقری
گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/گر-برود-به-هر-قدم-در-ره-دیدنت-سری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)