-
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کو را به سر کشته هجران گذری بود
-
آن دوست که ما را به ارادت نظری هست
با او مگر او را به عنایت نظری بود
-
من بعد حکایت نکنم تلخی هجران
کان میوه که از صبر برآمد شکری بود
-
رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند
گویی که در آن نیم شب از روز دری بود
-
گویم قمری بود کس از من نپسندد
باغی که به هر شاخ درختش قمری بود
-
آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی
کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود
-
در عالم وصفش به جهانی برسیدم
کاندر نظرم هر دو جهان مختصری بود
-
من بودم و او نی قلم اندر سر من کش
با او نتوان گفت وجود دگری بود
-
با غمزه خوبان که چو شمشیر کشیدست
در صبر بدیدم که نه محکم سپری بود
-
سعدی نتوانی که دگر دیده بدوزی
کان دل بربودند که صبرش قدری بود
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/یا-رب-شب-دوشین-چه-مبارک-سحری-بود
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)