-
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
-
خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع
لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش
-
من هم اول روز گفتم جان فدای روز تو
شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش
-
درد عشق از هر که می پرسم جوابم می دهد
از که می پرسی که من خود عاجزم در کار خویش
-
صبر چون پروانه باید کردنت بر داغ عشق
ای که صحبت با یکی داری نه در مقدار خویش
-
یا چو دیدارم نمودی دل نبایستی شکست
یا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویش
-
حد زیبایی ندارند این خداوندان حسن
ای دریغا گر بخوردندی غم غمخوار خویش
-
عقل را پنداشتم در عشق تدبیری بود
من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش
-
هر که خواهد در حق ما هر چه خواهد گو بگوی
ما نمی داریم دست از دامن دلدار خویش
-
روز رستاخیز کان جا کس نپردازد به کس
من نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار خویش
-
سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن
هر متاعی را خریداریست در بازار خویش
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/یار-بیگانه-نگیرد-هر-که-دارد-یار-خویش
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)