-
ما قصه ی دل جز به بر یار نبردیم
-
و ز یار شکایت سوی اغیار نبردیم
-
معلوم نشد صدق دل و سر محبت
-
تا این سر سودازده بر دار نبردیم
-
ما را چه غم سود و زیان است که هرگز
-
سودای تو را برسر بازار نبردیم
-
با حسن فروشان بهل این گرمی بازار
-
ما یوسف خود را به خریدارنبردیم
-
ای دوست که آنصبح دل افروز خوشت باد
-
یاد آر که ما جان ز شب تار نبردیم
-
سرسبزی آن خرمن گل باد اگر چند
-
از باغ تو جز سرزنش خار نبردیم
-
بی رنگی ام از چشم تو انداخت اگر نه
-
کی خون دلی بود که در کار نبردیم
-
تا روشنی چشم و دل سایه از آن روست
-
از اینه ای منت دیدار نبردیم