-
انجیر کهن سر زندگی اش رامی گسترد
-
زمین باران را صدا می زند
-
گردش ماهی آب را می شیارد
-
باد میگذرد چلچله می چرخد و نگاه من کم می شود
-
ماهی زنجیری آب است و من زنجیری رنج
-
نگاهت خاک شدنی لبخندت پلاسیدنی است
-
سایه را بر تو فرو افکنده ام تا بت من شوی
-
نزدیک تو می ایم بوی بیابان می شنوم به تو می رسم تنها می شوم
-
کنار توتنهاتر شدهام
-
از تو تا اوج تو زندگی من گسترده است
-
از من تا من تو گسترده ای
-
با تو بر خوردم به راز پرستش پیوستم
-
از تو براه افتادم به جلوه رنج رسیدم
-
و با اینهمه ای شفاف
-
با این همهای شگرف
-
مرا راهی از تو بدر نیست
-
زمین باران را صدا می زند من ترا
-
پیکرت را زنجیری دستانم می سازم تا زمان را زندانی کنم
-
باد می دود و خاکسترش تلاشم را می برد
-
چلچله می چرخد گردش ماهی آب را می شیارد فواره می جهد لحظه من پر می شود