-
تهمتن برانگیخت رخش از شتاب
پس پشت جنگ آور افراسیاب
-
چنین گفت با رخش کای نیک یار
مکن سستی اندر گه کارزار
-
که من شاه را بر تو بی جان کنم
به خون سنگ را رنگ مرجان کنم
-
چنان گرم شد رخش آتش گهر
که گفتی برآمد ز پهلوش پر
-
ز فتراک بگشاد رستم کمند
همی خواست آورد او را ببند
-
به ترک اندر افتاد خم دوال
سپهدار ترکان بدزدید یال
-
و دیگر که زیر اندرش بادپای
به کردار آتش برآمد ز جای
-
بجست از کمند گو پیلتن
دهن خشک وز رنج پر آب تن
-
ز لشکر هرانکس که بد جنگ ساز
دو بهره نیامد به خرگاه باز
-
اگر کشته بودند اگر خسته تن
گرفتار در دست آن انجمن
-
ز پرمایه اسپان زرین ستام
ز ترگ و ز شمشیر زرین نیام
-
جزین هرچه پرمایه تر بود نیز
به ایرانیان ماند بسیار چیز
-
میان بازنگشاد کس کشته را
نجستند مردان برگشته را
-
بدان دشت نخچیر باز آمدند
ز هر نیکویی بی نیاز آمدند
-
نوشتند نامه به کاووس شاه
ز ترکان وز دشت نخچیرگاه
-
وزان کز دلیران نشد کشته کس
زواره ز اسپ اندر افتاد و بس
-
بران دشت فرخنده بر پهلوان
دو هفته همی بود روشن روان
-
سیم را به درگاه شاه آمدند
به دیدار فرخ کلاه آمدند
-
چنین است رسم سرای سپنج
یکی زو تن آسان و دیگر به رنج
-
برین و بران روز هم بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
-
سخنهای این داستان شد به بن
ز سهراب و رستم سرایم سخن
تهمتن برانگیخت رخش از شتاب
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/تهمتن-برانگیخت-رخش-از-شتاب
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(10500 تومان)
افراسیاب
- افراسیاب
-
- شاه اسطورهای توران پسر پشنگ در شاهنامه است. او دشمن ایرانیان بود و داستان نبردهایش با ایرانیان و به ویژه رستم خواندنی است. سرانجام به دست کیخسرو کشته شد.
- سرزمینی که تورانیان بر آن حکمرانی میکردند، بعدها توسط ترکان اشغال گردید. به همین دلیل، در متون قدیمی، توران و از جمله افراسیاب را (به اشتباه) ترک دانستهاند
فتراک
- فِتراک
- ترک بند، تسمه و دوالی که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی را به ترک می بندند.