-
سپهبد فرستاده را پیش خواند
بران نامور پیشگاهش نشاند
-
چو بشنید بیدار شاه جهان
فرستاده را خواند پیش مهان
-
بیامد جهاندیده دانای پیر
سخن گوی و بادانش و یادگیر
-
به کش کرده دست و سرافگنده پست
بر تخت شاهی به زانو نشست
-
بپرسید بهرام و بنواختش
بر تخت پیروزه بنشاختش
-
بدو گفت کایدر بماندی تو دیر
ز دیدار این مرز ناگشته سیر
-
مرا رزم خاقان ز تو باز داشت
به گیتی مرا همچو انباز داشت
-
کنون روزگار توام تازه شد
ترا بودن ایدر بی اندازه شد
-
سخن هرچ گویی تو پاسخ دهیم
وز آواز تو روز فرخ نهیم
-
فرستاده پیر کرد آفرین
که بی تو مبادا زمان و زمین
-
هران پادشاهی که دارد خرد
ز گفت خردمند رامش برد
-
به یزدان خردمند نزدیک تر
بداندیش را روز تاریک تر
-
تو بر مهتران جهان مهتری
که هم مهتر و شاه و هم بهتری
-
ترا دانش و هوش و دادست و فر
بر آیین شاهان پیروزگر
-
همانت خرد هست و پاکیزه رای
بر هوشمندان توی کدخدای
-
که جاوید بادی تن و جان درست
مبیناد گردون میان تو سست
-
زبانت ترازوست و گفتن گهر
گهر سخته هرگز که بیند به زر
-
اگر چه فرستاده قیصرم
همان چاکر شاه را چاکرم
-
درودی رسانم ز قیصر به شاه
که جاوید باد این سر و تاج و گاه
-
و دیگر که فرمود تا هفت چیز
بپرسم ز دانندگان تو نیز
-
بدو گفت شاه این سخنها بگوی
سخن گوی را بیشتر آب روی
-
بفرمود تا موبد موبدان
بشد پیش با مهتران و ردان
-
بشد موبد و هرکه دانا بدند
به هر دانشی بر توانا بدند
-
سخن گوی بگشاد راز از نهفت
سخنهای قیصر به موبد بگفت
-
به موبد چنین گفت کای رهنمون
چه چیز آنک خوانی همی اندرون
-
دگر آنک بیرونش خوانی همی
جزین نیز نامش ندانی همی
-
زبر چیست ای مهتر و زبر چیست
همان بیکرانه چه و خوار کیست
-
چه چیز آنک نامش فراوان بود
مر او را به هر جای فرمان بود
-
چنین گفت موبد به فرزانه مرد
که مشتاب وز راه دانش مگرد
-
مر این را که گفتی تو پاسخ یکیست
سخن در درون و برون اندکیست
-
برون آسمان و درونش هواست
زبر فر یزدان فرمانرواست
-
همان بیکران در جهان ایزدست
اگر تاب گیری به دانش به دست
-
زبر چون بهشتست و دوزخ به زیر
بد آن را که باشد به یزدان دلیر
-
دگر آنک بسیار نامش بود
رونده به هر جای کامش بود
-
خرد دارد ای پیر بسیار نام
رساند خرد پادشا را به کام
-
یکی مهر خوانند و دیگر وفا
خرد دور شد درد ماند و جفا
-
زبان آوری راستی خواندش
بلنداختری زیرکی داندش
-
گهی بردبار و گهی رازدار
که باشد سخن نزد او پایدار
-
پراگنده اینست نام خرد
از اندازه ها نام او بگذرد
-
تو چیزی مدان کز خرد برترست
خرد بر همه نیکویها سرست
-
خرد جوید آگنده راز جهان
که چشم سر ما نبیند نهان
-
دگر آنک دارد جهاندار خوار
به هر دانش از کرده کردگار
-
ستاره ست رخشان ز چرخ بلند
که بینا شمارش بداند که چند
-
بلند آسمان را که فرسنگ نیست
کسی را بدو راه و آهنگ نیست
-
همی خوار گیری شمار ورا
همان گردش روزگار ورا
-
کسی کو ببیند ز پرتاب تیر
بماند شگفت اندرو تیز ویر
-
ستاره همی بشمرد ز آسمان
ازین خوارتر چیست ای شادمان
-
من این دانم ار هست پاسخ جزین
فراخست رای جهان آفرین
-
سخن دان قیصر چو پاسخ شنید
زمین را ببوسید و فرمان گزید
-
به بهرام گفت ای جهاندار شاه
ز یزدان برین بر فزونی مخواه
-
که گیتی سراسر به فرمان تست
سر سرکشان زیر پیمان تست
-
پسند بزرگان فرخ نژاد
ندارد جهان چون تو شاهی به یاد
-
همان نیز دستورت از موبدان
به دانش فزونست از بخردان
-
همه فیلسوفان ورا بنده اند
به دانایی او سرافگنده اند
-
چو بهرام بشنید شادی نمود
به دلش اندرون روشنایی فزود
-
به موبدم درم داد ده بدره نیز
همان جامه و اسپ و بسیار چیز
-
وزانجا خرامان بیامد بدر
خرد یافته موبد پرهنر
-
فرستاده قیصر نامدار
سوی خانه رفت از بر شهریار
سپهبد فرستاده را پیش خواند
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/سپهبد-فرستاده-را-پیش-خواند
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(29000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(29000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(29000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(29000 تومان)