-
سکندر چو بر تخت بنشست گفت
که با جان شاهان خرد باد جفت
-
که پیروزگر در جهان ایزدست
جهاندار کز وی نترسد بدست
-
بد و نیک هم بگذرد بی گمان
رهایی نباشد ز چنگ زمان
-
هرانکس که آید بدین بارگاه
که باشد ز ما سوی ما دادخواه
-
اگر گاه بار آید ار نیم شب
به پاسخ رسد چون گشاید دو لب
-
چو پیروزگر فرهی دادمان
در بخت پیروز بگشادمان
-
همه زیردستان بیابند بهر
به کوه و بیابان و دریا و شهر
-
نخواهیم باژ از جهان پنج سال
جز آنکس که گوید که هستم همال
-
به دوریش بخشیم بسیار چیز
ز دارنده چیزی نخواهیم نیز
-
چو اسکندر این نیکویها بگفت
دل پادشا گشت با داد جفت
-
ز ایوان برآمد یکی آفرین
بران دادگر شهریار زمین
-
ازان پس پراگنده شد انجمن
جهاندار بنشست با رای زن
سکندر چو بر تخت بنشست گفت
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/سکندر-چو-بر-تخت-بنشست-گفت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)