-
وزان پس جوان و خردمند زن
به آرام بنشست با رای زن
-
چنین گفت کامد یکی نو سخن
که جاوید بر دل نگردد کهن
-
جهاندار خاقان بیاراستست
سخنها ز هر گونه پیراستست
-
ازو نیست آهو بزرگست شاه
دلیر و خداوند توران سپاه
-
ولیکن چو با ترک ایرانیان
بکوشد که خویشی بود در میان
-
ز پیوند وز بند آن روزگار
غم و رنج بیند به فرجام کار
-
نگر تا سیاوش از افراسیاب
چه برخورد جز تابش آفتاب
-
سر خویش داد از نخستین بباد
جوانی که چون او ز مادر نزاد
-
همان نیز پور سیاوش چه کرد
ز توران و ایران برآورد گرد
-
بسازید تا ما ز ترکان و نهان
به ایران بریم این سخن ناگهان
-
به گردوی من نامه یی کرده ام
هم از پیش تیمار این خورده ام
-
که بر شاه پیدا کند کار ما
بگوید ز رنج و ز تیمار ما
-
به نیروی یزدان چنو بشنود
بدین چرب گفتار من بگرود
-
بو گفت هرکس که بانو توی
به ایران و چین پشت و بازو توی
-
نجنباندت کوه آهن ز جای
یلان را به مردی توی رهنمای
-
زمرد خردمند بیدارتر
ز دستور داننده هشیارتر
-
همه کهترانیم و فرمان تو راست
برین آرزو رای و پیمان تو راست
-
چو بشنید زیشان عرض رابخواند
درم داد و او را به دیوان نشاند
-
بیامد سپه سر به سر بنگرید
هزار و صد و شست یل برگزید
-
کزان هر سواری بهنگام کار
نبر گاشتندی سر از ده سوار
-
درم داد و آمد سوی خانه باز
چنین گفت با لشکر رزمساز
-
که هرکس که دید او دوال رکیب
نپیچد دل اندر فراز ونشیب
-
نترسد ز انبوه مردم کشان
گر از ابر باشد برو سرفشان
-
به توران غریبیم و بی پشت و یار
میان بزرگان چنین سست و خوار
-
همی رفت خواهم چو تیره شود
سر دشمن از خواب خیره شود
-
شما دل به رفتن مدارید تنگ
که از چینیان لشکر آید به جنگ
-
که خود بی گمان از پس من سران
بیایند با گرزهای گران
-
همه جان یکایک به کف برنهید
اگر لشکر آید دمید و دهید
-
وگر بر چنین رویتان نیست رای
از ایدر مجنبید یک تن زجای
-
به آواز گفتند ما کهتریم
ز رای و ز فرمان تو نگذریم
-
برین برنهادند و برخاستند
همه جنگ چین را بیاراستند
-
یلان سینه و مهر و ایزد گشسپ
نشستند با نامداران بر اسپ
-
همی گفت هرکس که مردن به نام
به از زنده و چینیان شادکام
-
هم آنگه سوی کاروان برگذشت
شترخواست تاپیش او شد ز دشت
-
گزین کرد زان اشتران سه هزار
بدان تا بنه برنهادند و بار
-
چو شب تیره شد گردیه برنشست
چو گردی سرافراز و گرزی بدست
-
برافگند پر مایه بر گستوان
ابا جوشن و تیغ و ترگ گوان
-
همی راند چون باد لشکر به راه
به رخشنده روز و شبان سیاه
وزان پس جوان و خردمند زن
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/وزان-پس-جوان-و-خردمند-زن
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(19000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(19000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(19000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(19000 تومان)
افراسیاب
- افراسیاب
-
- شاه اسطورهای توران پسر پشنگ در شاهنامه است. او دشمن ایرانیان بود و داستان نبردهایش با ایرانیان و به ویژه رستم خواندنی است. سرانجام به دست کیخسرو کشته شد.
- سرزمینی که تورانیان بر آن حکمرانی میکردند، بعدها توسط ترکان اشغال گردید. به همین دلیل، در متون قدیمی، توران و از جمله افراسیاب را (به اشتباه) ترک دانستهاند