-
چو بهرام بنشست بر تخت زر
دل و مغز جوشان ز مرگ پدر
-
همه نامداران ایرانیان
برفتند پیشش کمر بر میان
-
برو خواندند آفرین خدای
که تا جای باشد تو مانی به جای
-
که تاج کیی تارکت را سزاست
پدر بر پدر پادشاهی تراست
-
رخ بدسگالان تو زرد باد
وزان رفته جان تو بی درد باد
-
چنین داد پاسخ که ای مهتران
سواران جنگی و کنداوران
-
ز دهقان وز مرد خسروپرست
به گیتی سوی بد میازید دست
-
بدانید کاین چرخ ناپایدار
نه پرورده داند نه پروردگار
-
سراسر ببندید دست از هوا
هوا را مدارید فرمانروا
-
کسی کو بپرهیزد از بدکنش
نیالاید اندر بدیها تنش
-
بدین سوی همواره خرم بود
گه رفتن آیدش بی غم بود
-
پناهی بود گنج را پادشا
نوازنده مردم پارسا
-
تن شاه دین را پناهی بود
که دین بر سر او کلاهی بود
-
خنک آنک در خشم هشیارتر
همان بر زمین او بی آزارتر
-
گه دست تنگی دلی شاد و راد
جهان بی تن مرد دانا مباد
-
چو بر دشمنی بر توانا بود
به پی نسپرد ویژه دانا بود
-
ستیزه نه نیک آید از نامجوی
بپرهیز و گرد ستیزه مپوی
-
سپاهی و دهقان و بیکار شاه
چنان دان که هر سه ندارند راه
-
به خواب اندرست آنک بیکار بود
پشیمان شود پس چو بیدار بود
-
ز گفتار نیکو و کردار زشت
ستایش نیابی نه خرم بهشت
-
همه نام جویید و نیکی کنید
دل نیک پی مردمان مشکنید
-
مرا گنج و دینار بسیار هست
بزرگی و شاهی و نیروی دست
-
خورید آنک دارید و آن را که نیست
بداند که با گنج ما او یکیست
-
سر بدره ما گشادست باز
نباید نشستن کس اندر نیاز
چو بهرام بنشست بر تخت زر
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/چو-بهرام-بنشست-بر-تخت-زر
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(12000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(12000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(12000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(12000 تومان)