-
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار
-
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد برین روزگار دراز
-
نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
-
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
-
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
-
دو پاکیزه از خانه جمشید
برون آوریدند لرزان چو بید
-
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند
-
ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر پاکدامن به نام ارنواز
-
به ایوان ضحاک بردندشان
بران اژدهافش سپردندشان
-
بپروردشان از ره جادویی
بیاموختشان کژی و بدخویی
-
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/چو-ضحاک-شد-بر-جهان-شهریار
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)