چو نزدیک شهر سمنگان رسید
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/چو-نزدیک-شهر-سمنگان-رسید

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (11500 تومان)

فردوسی در این شعر، ماجرای رستم را که به تنهایی، در جستجوی رخش و با دنبال کردن ردپای او به شهر سمنگان می رسد، بیان می کند. سمنگان شهری از خطه خراسان بزرگ بوده که در آن زمان جزء قلمرو پادشاهی ایران نبوده است بلکه به تورانیان (که دشمنان ایران بوده اند) تعلق داشته است. حاکم سمنگان که آوازه رستم را شنیده بوده از او به گرمی پذیرایی می کند و.... 

  1. چو نزدیک شهر سمنگان رسید

    خبر زو بشاه و بزرگان رسید

    هنگامی که به نزدیکی شهر سمنگان رسید، خبر او به شاه و بزرگان رسید

  2. که آمد پیاده گو تاج بخش

    به نخچرگه زو رمیدست رخش

    که پهلوانی که تاج و تخت پادشاهی را برای شاه به ارمغان می آورد، با پای پیاده به شکارگاه آمده است چرا که رخش (اسب رستم) رم کرده است.

  3. پذیره شدندش بزرگان و شاه

    کسی کاو بسر بر نهادی کلاه

    بزرگان و شاه پذیرای او شدند. کسی که روی سرش کلاه می گذاشت

  4. بدو گفت شاه سمنگان چه بود

    که یارست با تو نبرد آزمود

    شاه سمنگان به او گفت که چه شده است؟ چه کسی توانایی آن را دارد که با تو مبارزه کند؟

  5. درین شهر ما نیکخواه توایم

    ستاده بفرمان و راه توایم

    ما در این شهر، هوا خواه تو هستیم. در حالت ایستاده گوش به فرمان و پیرو تو هستیم.

  6. تن و خواسته زیر فرمان تست

    سر ارجمندان و جان آن تست

    تن و دارایی ما همه تحت فرمان تو هستند. سر انسانهای ارجمند و جان هایشان به تو تعلق دارند.

  7. چو رستم به گفتار او بنگرید

    ز بدها گمانیش کوتاه دید

    هنگامی که رستم به حرفهای او دقت کرد، بدگمانی نسبت به او پیدا نکرد.

  8. بدو گفت رخشم بدین مرغزار

    ز من دور شد بی لگام و فسار

    به او گفت که رخش من در این چمنزار، بدون دهنه و بدون افسار از من جدا افتاده است.

  9. کنون تا سمنگان نشان پی است

    وز آنجا کجا جویبار و نی است

    هم اکنون تا سمنگان رد پای او آمده است تا آنجا که نهر آب و نیزار است.

  10. ترا باشد ار بازجویی سپاس

    بباشم بپاداش نیکی شناس

    از تو به خاطر پرس و جویی که می کنی، سپاسگزاری می کنم. من به عنوان کسی که پاداش خوبی را می دهم، مشهور هستم.

  11. گر ایدونک ماند ز من ناپدید

    سران را بسی سر بباید برید

    اگر چنانچه اسب همچنان از من مخفی بماند، باید  سر بسیاری از بزرگان را قطع کرد.

  12. بدو گفت شاه ای سزاوار مرد

    نیارد کسی با تو این کار کرد

    شاه به او گفت که ای مرد شایسته! کسی جرات اینکه چنین کاری (پنهان کردن رخش) را با تو بکند، ندارد.

  13. تو مهمان من باش و تندی مکن

    به کام تو گردد سراسر سخن

    تو مهمان من باش و خشمگین نباش. همه حرفها مطابق میل تو خواهد شد.

  14. یک امشب به می شاد داریم دل

    وز اندیشه آزاد داریم دل

    یک امشب را با شراب به شادمانی می گذرانیم و دل خود را از افکار بد رها می کنیم

  15. نماند پی رخش فرخ نهان

    چنان باره نامدار جهان

    رد رخش خجسته مخفی پنهان باقی نخواهد ماند. چرا که او یک اسبی است که همه  دنیا او را می شناسند

  16. تهمتن به گفتار او شاد شد

    روانش ز اندیشه آزاد شد

    رستم از حرف او خوشحال شد. و روحش از افکار بد رهایی پیدا کرد.

  17. سزا دید رفتن سوی خان او

    شد از مژده دلشاد مهمان او

    فکر کرد که شایسته است که به سوی خانه او برود. به خاطر مژده ای که به او داده بود، (مژده پیدا شدن رخش) با شادمانی مهمان او شد.

  18. سپهبد بدو داد در کاخ جای

    همی بود در پیش او بر به پای

    فرمانده سپاه به او در کاخ جا داد. همواره در پیش او سراپا ایستاده بود.

  19. ز شهر و ز لشکر مهانرا بخواند

    سزاوار با او به شادی نشاند

    بزرگان شهر و سپاه را فراخواند. به گونه ای که شایسته رستم باشد، برای شادمانی در کنار رستم جایشان داد.

  20. گسارنده باده آورد ساز

    سیه چشم و گلرخ بتان طراز

    مسئول پخش شراب ساز آورد و  زیبارویان با چشم سیاهرنگ و روی گلگون

  21. نشستند با رودسازان به هم

    بدان تا تهمتن نباشد دژم

    به همراه نوازندگان رود (یک نوع ساز موسیقی) با هم نشستند برای اینکه رستم غمگین و افسرده نباشد.

  22. چو شد مست و هنگام خواب آمدش

    همی از نشستن شتاب آمدش

    هنگامی که رستم مست شد و زمان خواب او فرا رسید، برای خوابیدن شتاب کرد.

  23. سزاوار او جای آرام و خواب

    بیاراست و بنهاد مشک و گلاب

    [شاه سمنگان برای رستم]جای آرامش و خوابی که شایسته او بود پهن کرد و مشک (نوعی ماده خوشبو) و گلاب در کنار او قرار داد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (11500 تومان)
رستم بدون رخش