-
خسته
-
شکسته و
-
دلبسته
-
من هستم
-
من هستم
-
من هستم
-
از این فریاد
-
تا آن فریاد
-
سکوتی نشسته است
-
لب بسته
-
در دره های سکوت
-
سرگردانم
-
من میدانم
-
من میدانم
-
من میدانم
-
جنبش شاخه ئی از جنگلی خبر می دهد
-
و رقص لرزان شمعی ناتوان
-
از سنگینی پا بر جای هزاران جار خاموش
-
در خاموشی نشسته ام
-
خسته ام
-
درهم شکسته ام
-
من دلبسته ام