-
من گلی بودم
-
در رگ هر برگ لرزانم خزیده عطر بس افسون
-
در شبی تاریک روییدم
-
تشنه لب بر ساحل کارون
-
بر تنم تنها شراب شبنم خورشید می لغزید
-
یا لب سوزنده مردی که با چشمان خاموشش
-
سرزنش می کرد دستی را که از هر شاخه سر سبز
-
غنچه نشکفته ای می چید
-
پیکرم فریاد زیبایی
-
در سکوتم نغمه خوان لبهای تنهایی
-
دیدگانم خیره در رویای شوم سرزمینی دور و رویایی
-
که نسیم رهگذر در گوش من میگفت
-
آفتابش رنگ شادی دیگری دارد
-
عاقبت من بی خبر از ساحل کارون
-
رخت بر چیدم
-
در ره خود بس گل پژمرده را دیدم
-
چشمهاشان چشمه خشک کویر غم
-
تشنه یک قطره شبنم
-
من به آنها سخت خندیدم
-
تا شبی پیدا شد از پشت مه تردید
-
تک چراغ شهر رویا ها
-
من در آنجا گرم و خواهشبار
-
از زمینی سخت روییدم
-
نیمه شب جوشید خون شعر در رگهای سرد من
-
محو شد در رنگ هر گلبرگ
-
رنگ درد من
-
منتظر بودم که بگشاید برویم آسمان تار
-
دیدگان صبح سیمین را
-
تا بنوشم از لب خورشید نور افشان
-
شهد سوزان هزاران بوسه تبدار و شیرین را
-
لیکن ای افسوس من ندیدم عاقبت در آسمان شهر رویا ها
-
نور خورشیدی
-
زیر پایم بوته های خشک با اندوه می نالند
-
چهره خورشید شهر ما دریغا سخت تاریک است
-
خوب میدانم که دیگر نیست امیدی
-
نیست امیدی
-
محو شد در جنگل انبوه تاریکی
-
چون رگ نوری طنین آشنای من
-
قطره اشکی هم نیفشاند آسمان تار
-
از نگاه خسته ابری به پای من
-
من گل پژمرده ای هستم
-
چشمهایم چشمه خشک کویر غم
-
تشنه یک بوسه خورشید
-
تشنه یک قطره شبنم