-
روز یا شب
-
نه ای دوست غروبی ابدیست
-
با عبور دو کبوتر در باد
-
چون دو تابوت سپید
-
و صداهایی از دور از آن دشت غریب
-
بی ثبات و سرگردان همچون حرکت باد
-
سخنی باید گفت
-
سخنی باید گفت
-
دل من می خواهد با ظلمت جفت شود
-
سخنی باید گفت
-
چه فراموشی سنگینی
-
سیبی از شاخه فرو می افتد
-
دانه های زرد تخم کتان
-
زیر منقار قناری های عاشق من می شکنند
-
گل باقالا اعصاب کبودش را در سکر نسیم
-
می سپارد به رها گشتن از دلهره گنگ دگرگونی
-
و در اینجا در من در سر من
-
آه
-
در سر من چیزی نیست بجز چرخش ذرات غلیظ سرخ
-
و نگاهم مثل یک حرف دروغ
-
شرمگینست و فرو افتاده
-
من به یک ماه می اندیشم
-
من به حرفی در شعر
-
من به یک چشمه میاندیشم
-
من به وهمی در خاک
-
من به بوی غنی گندمزار
-
من به افسانه نان
-
من به معصومیت بازی ها
-
و به آن کوچه باریک دراز
-
که پر از عطر درختان اقاقی بود
-
من به بیداری تلخی که پس از بازی
-
و به بهتی که پس از کوچه
-
و به خالی طویلی که پس از عطر اقاقی ها
-
قهرمانیها
-
آه
-
اسبها پیرند
-
عشق
-
تنهاست و از پنجره ای کوتاه
-
به بیابان های بی مجنون می نگرد
-
به گذرگاهی با خاطره ای مغشوش
-
از خرامیدن ساقی نازک در خلخال
-
آرزوها
-
خود را می بازند
-
در هماهنگی بی رحم هزاران در
-
بسته
-
آری پیوسته بسته بسته
-
خسته خواهی شد
-
من به یک خانه می اندیشم
-
با نفس های پیچک هایش رخوتناک
-
با چراغانش روشن همچون نی نی چشم
-
با شبانش متفکر تنبل بی تشویش
-
و به نوزادی با لبخندی نامحدود
-
مثل یک دایره پی در پی بر آب
-
و تنی پر خون چون خوشه ای از انگور
-
من به آوار می اندیشم
-
و به تاراج وزش های سیاه
-
و به نوری مشکوک
-
که شبانگاهان در پنجره می کاود
-
و به گوری کوچک کوچک چون پیکر یک نوزاد
-
کار کار
-
آری اما در آن میز بزرگ
-
دشمنی مخفی مسکن دارد
-
که ترا میجود آرام آرام
-
همچنان که چوب و دفتر را
-
و هزاران چیز بیهوده دیگر را
-
و سر انجام تو در فنجانی چای فرو خواهی رفت
-
مثل قایقی در گرداب
-
و در اعماق افق چیزی جز دود غلیظ سیگار
-
و خطوط نامفهوم نخواهی دید
-
یک ستاره
-
آری صدها صدها اما
-
همه در آن سوی شبهای محصور
-
یک پرنده
-
آری صدها صدها اما
-
همه در خاطره های دور
-
با غرور عبث بال زدنهاشان
-
من به فریادی در کوچه می اندیشم
-
من به موشی بی آزار که در دیوار
-
گاهگاهی گذری دارد
-
سخنی باید گفت
-
سخنی باید گفت
-
در سحرگاهان در لحظه ی لرزانی
-
که فضا همچون احساس بلوغ
-
ناگهان با چیزی مبهم می آمیزد
-
من دلم می خواهد
-
که به طغیانی تسلیم شوم
-
من دلم میخواهد
-
که ببارم از آن ابر بزرگ
-
من دلم می خواهد
-
که بگویم نه نه نه نه
-
برویم
-
سخنی باید گفت
-
جام یا بستر یا تنهایی یا خواب
-
برویم