تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/تو-مگر-بر-لب-آبی-به-هوس-بنشینی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)

  1. تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی

    ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

  2. به خدایی که تویی بنده بگزیده او

    که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی

  3. گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست

    بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی

  4. ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد

    آفرین بر تو که شایسته صد چندینی

  5. عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار

    ظاهرا مصلحت وقت در آن می بینی

  6. صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم

    عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی

  7. باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست

    که تو خوشتر ز گل و تازه تر از نسرینی

  8. شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست

    گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی

  9. سخنی بی غرض از بنده مخلص بشنو

    ای که منظور بزرگان حقیقت بینی

  10. نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد

    بهتر آن است که با مردم بد ننشینی

  11. سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد

    بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی

  12. تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل

    لایق بندگی خواجه جلال الدینی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6000 تومان)
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
ظاهرا مصلحت وقت در آن می بینی
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
که تو خوشتر ز گل و تازه تر از نسرینی
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
لایق بندگی خواجه جلال الدینی تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باک
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
ظاهرا مصلحت وقت در آن می بینی
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
که تو خوشتر ز گل و تازه تر از نسرینی
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
لایق بندگی خواجه جلال الدینی تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باک
  • پس زمینه شب متن نوشته:  ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
ظاهرا مصلحت وقت در آن می بینی
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
که تو خوشتر ز گل و تازه تر از نسرینی
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
لایق بندگی خواجه جلال الدینی تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باکی
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
ظاهرا مصلحت وقت در آن می بینی
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
که تو خوشتر ز گل و تازه تر از نسرینی
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
لایق بندگی خواجه جلال الدینی تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باک
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
سخنی بی غرض از بنده مخلص بشنو
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزی
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
سخنی بی غرض از بنده مخلص بشنو
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بی د
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
سخنی بی غرض از بنده مخلص بشنو
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بی د
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
سخنی بی غرض از بنده مخلص بشنو
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بی

    • چگل

      چِگِل
      نام شهریست از ترکستان که مردم آنجا بغایت خوش رو می باشند، و در تیراندازی عدیل و نظیر ندارند.